Monday, January 11, 2016

You're under no obligation, but you can if you want to give me a lovely big smile.


Tuesday, January 5, 2016

-Check that out. Ten years from now she'll be sucking dick like her mother. Nature really does things 
right. Amazing. And she doesn't even know it yet.


Sunday, December 27, 2015

"Nothing is true; everything is permitted."

























-I guess it's about time for our William Tell routine.
























-ایوان رو چیکارش کردی؟

-بهش یه پیک ودکا دادم. و یه شمع. و یه سیب که بخوره. خوشحال بود.



Sunday, November 29, 2015



هیچ چیز بزرگ‌تر از تنهایی ِ سامورایی نیست؛ مگر تنهایی ببر در جنگل... شاید.




Wednesday, November 25, 2015























-One doesn't have to be mad just because one is a sensitive person. There are people who live on trifles and die because of a harsh word.



Tuesday, November 24, 2015

یک شهر کوچک، اینجا یا یک جای دیگر






















-نمی‌دونستم شما برگشتید.
-یه شوهر سال‌خورده نباید همسر جوونش رو زیاد تنها بذاره.
-این چه ربطی به من داره؟
-به شما؟ منظورم من و همسرم بود. عصبانی نشید. اینم نامه‌هاتون. اجازه هست؟ من یه جورایی خط‌ شناسم.
-به نظر می‌رسه آدم شوخی هم هستید؟
-بله، هم شوخ و هم خط شناس. خیلی به‌هم ربطی ندارن... شخصیت عحیب غریبیه. در واقع باهوشه، خیلی باهوش. یکم زیادی باهوش. شهوانی. خیلی شهوانی. اما کمی هم از کمبود احساسات و آزادی رنج می‌بره... شما خیلی صبور نیستید، دوست من. مثل سنگ، سخت هستید. یه سنگِ سخت عالی، اما با این حال فقط یه سنگ هستید. به همین دلیل نمی‌تونید دوستان زیادی داشته باشید.
-من نه دوست دارم و نه دشمن. می‌تونید اسم یکی از دوستان من رو بگید؟
-خب، یه دشمن رو می‌تونم اسم ببرم.
























-Come on, stab and cut, lead the attack of the peasants.



Monday, November 23, 2015














































-به چی فکر می‌کنید؟
-داشتم فکر می‌کردم که تا آخر شب سیگار دارم یا نه؟ و اینکه چکمه‌هام تا آخر این هفته دوام میارن؟ و اینکه تا هفته‌ی دیگه زنده می‌مونم؟